خبرنگاران نفس های گرفته شهر در انتظار دم مسیحایی موعود

به گزارش بارازعلی، ایلام- خبرنگاران - شهر گرفته، آسمان دیگر رنگ زیبای همیشگی اش را ندارد، صدای اذان از گلدسته های بلند و خضرای مسجد به گوش می رسد اما در سبز رنگش بسته است، گویی زمان بازایستاده و ثانیه ها متوقف شده اند و چقدر این روزها در نفس های گرفته شهر در انتظار دم مسیحای موعود برای جان دریافت و زندگی دوباره بیقراریم.

خبرنگاران نفس های گرفته شهر در انتظار دم مسیحایی موعود

بوی گل یاس و عطر نرگس تمام محله را پر نموده است اما همه با ماسک هایی بر صورت هیچ چیز استشمام نمی نمایند، همه چیز را آلوده از کرونا می بینند و از مرگ و به شماره افتادن نفس ها نگرانند، غمی عظیم قلب همه را مالامال از اندوه نموده، زندگی در حال رنگ باختن است و تنها امید به آمدنت کور سوی امیدی در انتهای چشمان نگران و در انتظار این آدم ها باقی گذاشته تا باز در انتظار طلوع دوباره خورشید باشند و این بار قیام کنی و زندگی دوباره زیبایی اش را از سر بگیرد و لبخند بر چهره بی ماسک آدم ها نمایان گردد.

دیگر دلتنگی هایمان مخصوص شب های آدینه نیست، این روزها همه شب و روز و لحظه به لحظه اش دلتنگ آمدنت هستیم، از بس زندگی برایمان سخت شده که حالا به جای آن دورهمی ها و مهیا شدن برای جشن میلادت مطابق هر سال، این روزها در گوشه ای از اتاق خانه دل را تکیه و مجلس جشنت می خواهیم بکنیم اما، آقاجان تنها امید ادامه زندگیمان تپش های قلب شماست زیرا در این روزها بیماری ناشناخته به جان عالم افتاده و ما را هزاران فرسنگ از هم دور نموده و همه برای همدیگر غریبه شده ایم.

می دانی آقا جانم، حال دل هیچ کس خوب نیست، بعضی عزداران و غمگین، تنها با دل غمدیده خویش سر می نمایند و بعضی گویی بی قرار لحظه های خوب در آغوش کشیدن عزیزان خویش اند، مادرعظیم ها و پدرعظیم ها و حتی بچه ها با آن دلهای کوچکشان هم خیلی تنها و غریب شده اند زیرا دیگر از آن ملاقاتهای هر روز و دست های مهربان خبری نیست، آقا جان بگو که آمدنت نزدیک است، بگو که دوباره در هیاهوی حضور در صحن مسجد و شوق زیارت دوباره سرشار از معنویت می شویم و روزهای خوب عاشقی از راه می رسد.

مولا جان دیگر از انتظار نگو، طاقت دوری را نداریم و چشم انتظار ظهوریم برای عدل و روزهای خوب وصال.

آقا جانم می دانی که مسجدت بسته است، همان مسجد محله را می گویم که همه روزهایش پر بود از شوق زائرانی که برای عرض ارادت می آمدند و با سلامی دلشان خوش بود به روزهای خوب ظهور، اما این روزها به خاطر بیماری کرونا همان دلخوشی کوچک هم از آنها گرفته شده و حالا غم و غصه ها و ناراحتی شان را در گوشه دلشان در خانه چال می نمایند.

آقاجان می دانی که امید دل همه مایی، می دانی که در این روزهای بیماری و مرگ حتی غیر مسلمانها هم به خیابانها آمده و برای رهایی از این روزهای سخت و طاقت فرسای مرگ عزیزان به درگاه خدا سجده می نمایند، کاش بیایی و تطهیری شوی همچون باران بر دلهای زخم خورده و مرحمی باشی بر جسم های رنجور و دمی باشی بر نفس های بشماره افتاده که در تقلای زندگی اند...

می گویند که آدینه می آیی، این بار روز میلادت یک روز به آدینه است حالا این بار از انتها آدینه های بی تو بگو، آقاجان بگو که به زودی هدهد صبا خبر از آمدنتان را نوید می دهد، بگو که می آیی و مرهم دل های شکسته و خسته ما می شوی.

مولا جان، تو صاحب عصری و آخرین موعود که خدا وعده اش داده، می دانی چقدر این روزها، بیقراریم و تنها شده ایم و هم وطنانمان غریبانه با کرونا به کام مرگ می فرایند، می دانی که این بلای ناشناخته حتی دلخوشی با هم بودن و تسلی دادن در غم و غصه ها را از ما گرفته، می دانی که چشم ها و دلهای عاشقان حرم رضوی و فاطمه معصومه گریان است از غم فراغ، می دانی که دیگر مجبوریم شوق زیارت را از پشت تصویر تلویزیون نظاره کنیم و چقدر سخت است این دوری از حرم ....

بگو که دیگر غریب نیستیم و تو با آمدنت نسیم خوش زندگی را برایمان به ارمغان می آوری.

آقاجان، مولای من، بگو که روزی با تو به زیارت خانه خدا می روم و این سکوت غم انگیر کعبه و مسجد رسوالله به اتمام رسد.

بگو که دوباره همه زیارتگاه ها مملو می گردد از عاشقان اهل بیت که برای آرامش دل به زیارت می آیند، فقط به شوق ملاقات شما، سختی ها را تحمل می کنیم.

بگو که میایی و اشک های شبانه و غریبانه ما را انتها می دهی.

ای بهار دلها، می نگری که این بلای ناشناخته چگونه بهار عمر عزیزانمان را به خزان مبدل نموده و همه را مستاصل از چاره ای برای رهایی به تکاپو انداخته.

اول مظلوم عالم شکایت خویش از مردم روزگارش را به نخلستان می برد و درد دل با چاه می گفت. ای کاش می دانستیم در کدام نخلستان سر بر کدامین چاه غربت از بی وفایی و غفلت ما شِکوه می کنی، اما این بار بدجور محتاج نگاهیم و مرهمی از جنس ظهور که بارانی باشد بر کویر تفتیده جان هایمان.

نمی دانم چه شکوهی در ظهورت نهفته است، که می گویند وقتی بیایی عدل و داد دنیا را فرا می گیرد و همه جا سرشار از صلح و آرامش و خوشی می گردد.

افسوس که پرده های غفلت و معصیت، گوش جانمان را سنگین و ناشنوا ساخته است، ای کاش ندای یاریگریت را می شنیدیم و تو را لبیک می گفتیم.

تازه در این میدان از ما سر و جان نخواسته ای. سخن از شمشیر و نیزه و خنجر نیست. فقط فرموده ای برای ظهورم دعا کنید.

این آدینه عطش ملاقات تو آنقدر زیاد شده و چقدر بی صبرانه محتاج ظهوریم.

خدایا این انتظار به درازا کشید

پس چرا نمی آید…

اللهم عجل الولیک الفرج

اللّهُمَّ هَب لَنا رَاَفَتَهُ وَ رَحمَتَهُ وَ دُعاءَهُ وَ خَیرُه

منبع: ایرنا
انتشار: 10 خرداد 1399 بروزرسانی: 6 مهر 1399 گردآورنده: barazali.ir شناسه مطلب: 1144

به "خبرنگاران نفس های گرفته شهر در انتظار دم مسیحایی موعود" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "خبرنگاران نفس های گرفته شهر در انتظار دم مسیحایی موعود"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید