9 نقل قول عاشقانه در ادبیات که به سینما هم راه پیدا کردند؛ عشق در یک نگاه

به گزارش بارازعلی، نشریه ایندیپندنت در مقاله ای از شارلوت کریپس چند نقل قول عاشقانه را از شخصیت های خوشبخت یا نگون بخت شاهکارهای ادبیات کلاسیک، از آناکارنینا تا غرور و تعصب، انتخاب نموده است که در ادامه می خوانید. این پست مناسبتی ندارد. اما عشق آن گوهری است که ما همه برای زندگی در هر وجه آن احتیاج داریم.

9 نقل قول عاشقانه در ادبیات که به سینما هم راه پیدا کردند؛ عشق در یک نگاه

ادبیات در تاریخ پر از داستان های عاشقانه خارق العاده است. داستان های عاشقانه از دیرباز و هنوز از پرطرفدارترین ژانرهای ادبی به شمار می روند. شاید بسیاری بر این باور باشند که ژانر رمانتیک ژانر عوام است و اصلاً پرداختن به موضوع عشق دست کم در جهانی امروز دیگر الویت نیست، یا بهتر است نباشد. چراکه جهان امروز دغدغه های مهم تر و پیچیده تری دارد که موضوع عشق جزوشان نیست. یا اینکه مقوله عشق دیگر معنا و نامعتبر است. اما عشق پدیده ای انسانی است و تا زمانی که گونه انسانی وجود دارد عشق هم وجود خواهد داشت؛ ولو عده ای بر این باور باشند که بیش از مقدار ای که باید به آن بها داده شده است.

به هر حال، نمی توان کتمان کرد که عشق محرکه انسان، آن انگیزه حیات است که هر چقدر نوگرایی بخواهد آن را کمرنگ کند، مهم و والا باقی می ماند. البته این پتانسیل را دارد که سخیف شود و مورد سوء استفاده قرار بگیرد که این مستقیماً به مقدار درک و خوانش و بینش انسان از عواطف انسانی و هر آنچه به ساحت انسان تعلق دارد برمی شود. این را هم نمی شود نادیده گرفت که همین قصه های عاشقانه در ادبیات هستند که بازار نشر و کتاب را زنده نگه می دارند، دست کم در کشورهایی که کتابخوانی الویت نیست و تنها شاید عشق و قصه های ساده عاشقانه بتواند خریدار، مصرف گسترده، داشته باشد.

اما آنچه در تاریخ می ماند به طور قطع نه قصه های عاشقانه آبکی که برخی از آثار مهم ترین نویسندگان بزرگ کلاسیک جهان هستند، و بعضاً دیگرانی که مسیرشان را ادامه داده اند. این عاشقانه های تأثیرگذار و جریان ساز در فکر و حافظه جمعی ما ثبت شده و تا ابد ماندگار خواهند بود. از هیت کلیف و کاترین بلندی های بادگیر تا رومئو و ژولیت در نمایشنامه شکسپیر و سیسیلیا و روبی در تاوان، این ها تنها چند مثال از مشهورترین داستان های عاشقانه ادبیات اند که به ما می گویند عمیقاً عاشق بودن به واقع چه حسی دارد.

چه جنون لحظه ای ناشی از عاشق شدن باشد و چه درد عشق یک طرفه، داستان های عاشقانه به ما یاری می نمایند عشق را راهنمایی، و قلب مان را تا جای ممکن درک کنیم، و در عین حال یاری مان می نمایند از واقعیت بگریزیم. مهم تر از همه قدرت عشق را به ما یادآور می شوند؛ اینکه چطور عشق می تواند ناگهان درون زندگی تان بخزد و جهانیتان را تغییر دهد. یا اینکه چطور به یک زن در حالی که ابراز و خواستن عشق را برایش گناه و ممنوع می دانند قدرت می دهد که پی عشقش را بگیرد، حتی اگر به قیمت از دست رفتن جانش تمام شود.

ابراز عشق در زندگی واقعی چندان ساده نیست، شاید به این خاطر باشد که انسان مدرن به طور کلی عشق را باور ندارد و آن را متعلق به ساحت خیال می داند، چرا که جهان را خالی از معنا می داند. و قطعاً به همین دلیل است که آن ها که ادبیات می خوانند به عشق بها می دهند و آن را باور دارند؛ به خصوص وقتی به قلم نویسندگانی چون لئو تولستوی، خواهران برونته و البته استاد امر، ویلیام شکسپیر، روی کاغذ می آید، این قدرت را دارد که ما را با این احساسات پرتلاطم عاطفی آشنا کند. در ادامه، نه نقل قول عاشقانه را از آثار مهم ادبی برگزیده ایم؛ طبیعتاً خواهران برونته و جین آستین سهم زیادی در این لیست دارند.

1. کاترین به نلی در بلندی های بادگیر (Wuthering Heights) اثر امیلی برونته، 1847

بلندی های بادگیر که با عنوان عشق هرگز نمی میرد هم در بازار نشر ایران با ترجمه های متعدد منتشر شده است، تنها رمان امیلی برونته یکی از خواهران برونته است که اثر مهم و پیشرویی در ادبیات کلاسیک به شمار می رود. این رمان قرن نوزدهمی داستان عاشقانه ممنوعه میان مردی یتیم به نام هیت کلیف، که در کودکی به فرزندی خانواده ای در می آید، و دختر این خانواده، کاترین، است که ناکامی اش مرد را به کام خشم و انتقام می برد. در بخشی از این رمان کاترین به نلی که کارگر خانواده است و قصه از نگاه او روایت می شود می گوید:

من اگر حالا با هیت کلیف ازدواج کنم خوار و خفیف می شوم؛ بنابراین او هیچ وقت از علاقه من به خودش مطلع نخواهد شد. و عشق من به او نه خاطر ظاهرش که به این خاطر است که او حتی از خودم به من شبیه تر است. روح انسان از هرچه ساخته شده باشد، روح من و او یکی است…

2. نقل قول عاشقانه رومئو در وصف ژولیت رومئو و ژولیت (Romeo and Juliet) اثر ویلیام شکسپیر، 1597

حتی کسانی که ادبیات نمی خوانند هم نام رومئو و ژولیت و قصه عاشقانه تراژیک کوتاهشان را شنیده اند. قصه تک خطی این عشق ناکام را در بسیاری از آثار ادبی و سینمایی خوانده اید و دیده اید. خلاصه داستان این نمایشنامه شکسپیر بزرگ این است؛ یا می گذارید ما به هم برسیم یا خودمان را می کشیم. بدیهی است که هم ترجمه های زیادی از این اثر شده و هم فیلم های تلویزیونی و سینمایی بسیاری بر اساس آن ساخته شده است. نقل قول عاشقانه رومئو را در وصف عشقش به ژولیت بخوانید:

آیا قلبم تا به این لحظه عاشق شده بود؟ ای چشم من، آن را انکار کن، چون که من به این شب هرگز زیبایی واقعی را ندیده بودم.

3. لوین در آنا کارنینا (Anna Karenina) اثر لئو تولستوی، 1878

باز هم یک عاشق ممنوعه در خانواده ای اشرافی، و باز هم داستان عاشقانه ای که در زمانه خود (و هنوز هم) پیشرو است، چراکه یک زن در راه به حقیقت تبدیل شدنش، بر خلاف تمام اصول و قوانین، قدم برمی دارد. البته این تنها یکی از خطوط داستانی عاشقانه ممنوعه این کلاسیک است که بین آنا و ورونسکی اتفاق می افتد. این نقل قول عاشقانه که می خوانید درباره علاقه شخصیت دیگری به نام لوین است که دلداده زن دیگری است.

رفت که دیگر او را نبیند، انگار که این دختر خورشید است؛ اما باز هم او را می دید، مثل خورشید که حتی اگر در دیدرس نباشد، همه جا هست.

4. نقل قول عاشقانه جین ایر درباره همسرش جین ایر (Jane Eyre) اثر شارلوت برونته، 1847

تم شاهزاده و گدا یکی از محبوب ترین تم های ادبی است که شارلوت برونته در رمان جین ایر به مهارت از آن بهره برده است. جین ایر دختر یتیمی است که بعد از تحمل سال ها زندگی پر از غم و رنج به عمارت آقای راچستر می آید تا معلم سرخانه دخترش ادل باشد. اما بین او و ارباب خانه که کمی هم تلخ است رابطه ای عاشقانه شکل می گیرد. این نقل قول عاشقانه از زبان جین در وصف عشق خالصش به آقای راچستر است.

اکنون ده سال است که ازدواج نموده ام. خوب می دانم که زندگی کردن منحصراً برای و با شخصی که انسان او را بیش از هر کس دیگری در جهان دوست دارد چه معنی می دهد. حس می کنم بی نهایت خوشبختم - آن قدر خوشبخت که با کلمات نمی توان اعلام کرد - چون من تمام زندگی همسرم شده ام و او تمام زندگی من. هیچ زنی تا به امروز مثل من به همسرش نزدیک نبوده: تمام گوشت و پوست و استخوان [و همه وجودمان] با هم آمیخته است. من از مصاحبت ادواردم احساس خستگی نمی کنم و او هم همین است. یک روح در دو بدنیم: در نتیجه، همواره با هم هستیم. با هم بودن برای ما به گونه ای است که در آن واحد هم از لذت تنهایی برخورداریم و هم از مصاحبت یکدیگر خرسند.

5. دارسی به الیزابت در غرور و تعصب (Pride And Prejudice) اثر جین آستین، 1813

یک نظریه پرداز فمنیست مهم امریکایی می گوید تعریف ما از عشق عموماً بر اساس نگاهی مردانه شکل گرفته است؛ چرا که بیشتر داستان های عاشقانه را مردان می نویسند و نظام پدرسالاری باعث می شود زنان که بیشترین خریدار رمان های عاشقانه هستند حرف نویسنده مرد را بهتر و بیشتر از نویسنده زن قبول داشته باشند. اما این نظریه پرداز معتقد است با توجه به اینکه عشق از اساس کاری زنانه است مردان از خیال خود درباره عشق می نویسند نه آنچه حقیقت دارد.

ادبیات جهان زنان نویسنده پیشرویی را به خود دیده است که در زمانه ای که زنان مجبور بودند برای نوشتن هویت خود را پنهان نمایند از عشق گفتند؛ از آنچه عشق از نگاهشان باید باشد که صرفاً خواهشی زنانه نیست. یکی از زنان پیشرویی که چنین درکی از عشق داشت جین آستین، این رمان نویس بزرگ بریتانیایی، بود که تعداد چاپ های دوباره رمان ها و اقتباس هایشان حتی قابل محاسبه نیست. در آثار او خبری از تعریف کلیشه زن ناز است و مرد احتیاج نیست. در واقع، او با خلق مردانی که بی مهابا عشق می ورزند، یا با قرار دادن آن ها در مقابل زنانی که ازشان می خواهند از ابراز عشق نترسند برای مردان نسخه عشق می پیچد که ای مردان به زنان این چنین عشق بورزید.

یکی از مهم ترین و محبوب ترین آثار جین آستینغرور و تعصب است که بر داستان عاشقانه میان الیزابت و دارسی تمرکز دارد؛ داستانی که می خواهد به مردان بگوید عشق غرور و طبقه نمی شناسد. آنچه در ادامه می خوانید اعتراف عاشقانه دارسی به الیزابت است که از ابتدای آشنایی شان حاضر نبود به ابراز علاقه مردی مغرور و خودپسند به آسانی پاسخ مثبت بدهد.

هرچه کلنجار رفتم بی فایده بود. اثری ندارد. احساساتم مهار نمی شود. با اجازه شما می خواهم بگویم که شما را جداً می ستایم و دوست دارم.

6. ونتورث به ان در ترغیب (Persuasion) اثر جین آستین، 1817

باز هم شاهکاری ادبی دیگری از جین آستین که همان طور که از نقل قول عاشقانه زیر پیداست شخصیت مرد در آن ابایی از ابراز عشق ندارد. ترغیب داستان ان الیوت، دختری پیشرو در آستانه سی سالگی است که در محیطی بسته و محدود که ارزش های کاذب بر آن حاکم است، زندگی می نماید. او هشت سال پیش از این به ترغیب دوست خیرخواهش به خواستگاری مرد محبوبش جواب رد داده بود و حالا مرد بازگشته تا دوباره برای رسیدن به عشقش قدم بردارد. این نقل قول عاشقانه از زبان این مرد به ان است.

جانم را می دری. نیم من درد است و نیم دیگرم امید. به من نگو که خیلی دیر نموده ام، نگو که چنین احساسات گرانبهایی برای همواره از بین رفته اند. من بار دیگر خود را به تو می سپارم، با قلبی که متعلق به توست، حتی بیشتر از هشت سال و نیم پیش که آن را شکسته بودی. نگو که مردها زودتر از زن ها فراموش می نمایند، نگو که عشق مردها زودتر می میرد. من هیچ کس را دوست نداشته ام جز تو.

7. سیسیلیا به رابی در تاوان (Atonement) اثر ایان مک ایوان، 2001

کیرا نایتلی و جیمز مک آووی در نمایی از فیلم محصول 2007 جو رایت که بر اساس این رمان ساخته شد

تاوان سال 2001 منتشر شده است اما قصه در سال های بعد از جنگ جهانی دوم می گذرد که در خلال آن یک رابطه عاشقانه ممنوعه (ممنوعه به لحاظ اختلاف طبقاتی) میان دختری به نام سیلسیا و پسر خدمتکار خانواده رابی روایت می شود. براینی خواهر کوچک تر سیلسیا از رابطه این دو باخبر می شود و از روی حسادت و عدم درک روابط بزرگسالانه رابطه شان را به خانواده لو می دهد، که راه این دو دلداده را از هم جدا می نماید. این نقل قول عاشقانه از زبان سیلسیا به رابی است.

من هرگز یک لحظه هم شک نداشته ام. دوستت دارم. عمیقاً تو را باور دارم. تو عزیزترین منی. علت زندگی ام.

8. نقل قول عاشقانه دیوید کاپرفیلد درباره دورا اسپنلو در دیوید کاپرفیلد (David Copperfield) اثر چارلز دیکنز، 1849

دیوید کاپرفیلد را دیگر همه می شناسید، (البته نه دیوید کاپرفیلد شعبده باز)، همان پسرک بیچاره ای که شش ماه بعد از مرگ پدرش به جهان می آید، گرفتار یک ناپدری بی رحم می شود و می رود تا با رنج و مصائب زندگی به تنهایی روبرو شود. اگر رمان را نخوانده باشید حتماً سریالی که بر اساس آن ساخته و از صدا و سیما خودمان- آن موقع که عملکرد بهتری در انتخاب محتوای فرهنگی داشت- پخش شد دیده اید. رمانی که گفته می شود چارلز دیکنز بزرگ بیشتر از سایر آثارش دوست داشت چرا که تا حد زیادی از زندگی خودش الهام می گرفت. آنچه در ادامه می خوانید نقل قول عاشقانه او در وصف عشقش به دوراست که مایه امید اوست و او را هم از دست می دهد.

در یک لحظه گرفتار شده بودم؛ دیگر تصمیم خود را گرفتم؛ به کمند عشق اسیر افتادم؛ دورا اسپنلو را از جان دوست تر می داشتم. او فرشته است، حوری و پری است؛ خلاصه نمی دانم چیست؛ همان مطلوبی است که کسی تا به امروز همانندش را ندیده است، ولی همه درصدد یافتن او هستند. یک لمحه به گرداب عشق افتادم؛ حتی یک لحظه هم فرصت توقف در کنار آن نشد؛ درنگ ممکن نشد؛ نظاره به جوانب نیز ممکن نشد؛ با سر درافتادم؛ حتی قدرت گفتن یک کلمه نیز در من نبود.

9. فلورنتینو آریزا به فرمینا دازا در عشق سال های وبا (Love In The Time Of Cholera) اثر گابریل گارسیا مارکز، 1985

مشهورترین و محبوب ترین رمان مارکز بعد از صد سال تنهایی که روایتی نه در وصف وصال که درباره ناکام ماندن عشق باز هم به خاطر اختلاف طبقاتی است. فلورنتینو، جوانی لاغر اندام و نحیف از خانواده ای میانه، فرزند نامشروع مردی است که صاحب یک شرکت کشتیرانی است. او در کودکی پدرش را از دست داده است و با مادرش که مغازه ای خرازی دارد زندگی می نماید. در جوانی در تلگرافخانه مشغول کار می شود و وقتی برای رساندن یک تلگراف به خانه ای وارد می شود، با تماشا دختر خانواده، فرمینا، عاشق او می شود؛ عشقی که قرار نیست به وصال برسد. این نقل قول عاشقانه خود گویای همه چیز است.

بیش از نیم قرن در انتظار چنین فرصتی بودم تا بار دیگر وفاداری ابدی و عشق جاویدان خود را به تو ابراز کنم.

منبع: independent

منبع: دیجیکالا مگ
انتشار: 7 آبان 1401 بروزرسانی: 7 آبان 1401 گردآورنده: barazali.ir شناسه مطلب: 2382

به "9 نقل قول عاشقانه در ادبیات که به سینما هم راه پیدا کردند؛ عشق در یک نگاه" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "9 نقل قول عاشقانه در ادبیات که به سینما هم راه پیدا کردند؛ عشق در یک نگاه"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید